بازگشته ام ...

بازگشته ام از سفر - عکس ویسگون

بازگشته ام ...

سالهاست تنها گهگاهی ، صفحه وبلاگم را باز کرده ام و بسته ام .

با ورود اینستاگرام و ... حضور بیشتر وبلاگ نویسان کمرنگ شد .

اما وبلاگ هم مثل نامه و ایمیل است . هیچ وقت ایمیل نتوانست حال خوب نامه را به ما بدهد .

اینستاگرام را دوست دارم اما وبلاگ مرا یاد دورانی می اندازد که فارغ از هر گونه مشکلات زندگی ،

با شور و نشاط جوانی ، ازهرفرصتی استفاده می کردم و می نوشتم .

حال دوباره بازگشته ام . دلم می خواهد فقط بنویسم . نوشتن به من آرامش می دهد .

در این دنیایی که هر روز کمی از آرامشمان بر باد می رود فقط نوشتن است که امید می دهد .

پی نوشت :

هیچکس و هیچ چیز ، بر زنی که با خواندن کتاب و شعر ، گوش دادن به موسیقی

و نوشیدن قهوه حالش خوب می شود ، پیروز نخواهد شد .

جبران خلیل جبران

به تصویر می کشمت ....

مداد های رنگیم را بیاور

می خواهم در این روزهای خاکستری

تو را به تصویر بکشم ...

فهیمه صفاریه

تو که نیستی

دیگر داربی های شهر برایم اهمیتی ندارند

قرمز و آبی

چه فرقی دارد ....

وقتی بدون تو

تمام رنگ ها خاکستری اند ....

فهیمه صفاریه

پی نوشت :

تمام زنان دنیا

برای مردی که دوست دارند

شال گردن می بافند

جز من

که نشسته ام اینجا

و برای تو شعر می بافم ...!


رمضان عاشقی مبارک

همه با چای و خرما افطار می کنند

من با لبخند زیبای تو

این رمضان را خدای بر من ببخشاید

که بت پرست شدم

کاش مجازاتش آغوش تو باشد .....

فهیمه صفاریه

پی نوشت :

من که جز تو،
کسی را ندارم!
ولی چرا تو را هم ندارم؟!

با نگاهت عاشق می شوم

چشمانت را که به من می دوزی

دامنم پر از پولک شعر می شود

پری ماهی کوچک تو می شوم

ساکن در اقیانوس آرام دلت

که با یک بوسه

عاشقت می شوم ...

فهیمه صفاریه

پی نوشت :

هرچه دلم را خالی می کنم

باز پر می شود

از تو

عجب برکتی دارد دوست داشتنت ...

اینجاست ...

بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته....

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ....

                                                                         فهیمه صفاریه

 

پی نوشت :

رفتنت

آنقدرها که فکر می کنی فاجعه نیست

فقط من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم .

 

 

عاشقت شده ام

مخاطب خاص باشی

یا عام

فرقی نمی کند

من اول شخص مفردی هستم

که عاشقت شده است.

فهیمه صفاریه

پی نوشت:

واقعیتی است جاذبه تو

از بس جذابی

می خواهم تورا به نیوتن معرفی کنم.

عشق

حل شده ام

در تلخی عشق تو

شیرین نمی خواهد شود

این زندگی....

                                                   فهیمه صفاریه

پی نوشت :

می خواهم بدهم دنیا را تنگ کنند

به اندازه آغوشت...

 

عاشقانه های آرام میلادت مبارک

عاشقانه های آرام من

امروز هشت ساله شده اید.

به یاد بیاورید نخستین باری را که بر سپیدی کاغذ جاری شدید و

حال که چشمه ای زلالید و پاک در حرکت

دیگران از شما می نوشند و گوارا می کنند روح خویشتن را.

به یاد بیاورید موسمی که مخاطبی داشتید و رنگ عشق بر خود گرفته بودید و زمانی که بی مخاطب

رها شدید .

عاشقانه های من

شما را دوست دارم

شمایی را که با من گریسته اید و بامن خندیده اید.

با من عاشق شده اید و با من...

شمایی که در تمام روزهای زندگی آرام من بوده اید.

عاشقانه های من

شما را دوست دارم

از همان ابتدا تا به حال و آینده.

تا زمانی که جاری می شوید بر روی سپیدی کاغذ

و اگر روزی نباشید قطعا من در آن نخواهم بود.

فهیمه صفاریه

پی نوشت:

عاشقانه های آرام من هشت ساله شد.....

نامه ای به جای شعر برای یک مخاطب خاص

این روزها دلم دوباره هوایی شده است

چند بار بگویمش که تو رفته ای

اما می رود همانجا

- که تو هرروز برایش دست تکان می دادی -

بالی می زند و باز می گردد .

دلم هوایی شده است.

تو که رفته ای

440 روز است ...

می بینی که هنوز زنده ام

هنوز نفس می کشم

چون هنوز در اعماق قلبم عشق تو زنده است.

هنوزم راه می روم

شعر می خوانم

و تو هنوز هم مخاطب تمام شعرهای منی...

می دانم که حتی دیگرنامم را به یاد نمی آوری.

لحظات دوست داشتنم را به دست فراموشی سپرده ای و ...

من هنوز هم شب ها تو را به خواب می بینم

و همیشه صبح ها بالشم خیس است .

دلم یک عشق تازه می خواهد

از توی مجازی خسته شده ام.

دلم بالی می خواهد برای پرواز دوباره.

لطفا از لحظه های من بیرون برو....

میخواهم ثانیه ای تنها باشم

بدون تو !!!!!

.......................

پی نوشت :

ندارد ! تو بنویس.